گاه شمار
 
اعضای تشخیص منزلت ماله


مدیر مجهول
( مدیر مسئول):

صمد طاهری

امین آبادی ها
(شورای سردبیری):


رضا طایفی
علی مرسلی
سیدمهدی المدرسی

دژبان
(ساپورتر):


بهرام کوهستانی
 
 

5-10=-5 فرمان

1- آثار خود را هشتم و بیست و ششم هرماه حتما به ما برسانید.

2- ویرایش و اصلاح آثار ارتباطی به ما ندارد و در صورت عدم ویرایش آن موظفید مجددا خودتان اصلاح کنید.

3- سوء استفاده و احیانا استفاده از مطالب با ذکر ماخذ دقیق هیچ منع قانونی ندارد.

4- در صورت تمایل به همکاری با گروه ما به صفحه « مثلث برمودا » مراجعه کنید.

5- برای رفع ابهام نسبت به اعضاء، روی عکس آنها کلیک کنید.

 
 

به وبلاگ گروهی ماله (جمع دانشجویان طنزپرداز کشور) خوش آمدید



ویل دورانت را با نوشته هایش به عنوان یک مورخ و فیلسوف می شناسیم. ولی بنده اوّل بار او را با طنز در نوشتارش شناختم. وقتی که « تاریخ فلسفه » را برای مطالعه انتخاب کردم نیت اوّلیه آشنایی مختصر و اجمالی در مورد فلسفه بود ، ولی پس از چندین صفحه مطالعه آنچه که من را برای ادامه خواندن ترغیب کرد خودِ فلسفه و یا اطلاعات آن نبود بلکه نوع و سبک نگارش این کتاب مرا بیشتر جذب خود کرد. هر چه بیشتر به سمت صفحه های بعد حرکت می کردم کاملاً فراموشم می شد که این کتاب در مورد تاریخ و به صورت اختصاصی تر فلسفه است. وی از ابزار های مختلفی برای بیان تاریخ و حتی عقاید خود در این کتاب سود برده است ، و از همه بیشتر متوسل به طنز شده است ( حبه قندی بعد از شربتی تلخ ). دورانت بیشترین مهمات طنزی خود را در معرفی ابتدایی فیلسوف و عقاید وی استفاده کرده است ، که در مواقعی از طنز و مطایبه به شوخی می رسد ، گویی که با این فلاسفه دوستی چندین ساله داشته است . امّا وی به این شوخی ها اکتفا
نمی کند به طعنه روی می آورد و در قسمت انتقاد ها که عقاید خود را بیان کرده به طعنه نیز راضی نمی شود و دست به دامن سرزنش و نیش زدن می شود ( نیش زنبوری بر گوشتی بی جان ) . که در مواقعی تشخیص طنز و طعنه را برای ما بسیار سخت می کند ، در اصل این دو را به تار وپود هم می تند . در کل تمامی فصول کتاب با این فرمول نوشته شده است ، از طنز آغاز و به سرزنش پایان می یابد.
ویل دورانت علاوه بر طنزی که خود دارد انتخاب هایش از سخنان فلاسفه نیز زیرکانه و طنز وار است . یعنی می توان علاوه بر جملات وی یک مجموعه ای دیگر- اگر چه مختصر – از این کتاب با عنوان طنز فلاسفه گزینش کرد ( شاید در مجالی دیگر به این امر بپردازیم ).
طنز ویل دورانت آنقدر روان و زنده است که حتی مترجم اثر- عبّاس زریاب – را نیز به جنبش و چالش
می کشاند ، به طوری که هر از گاهی وی نیز در پاورقی ها طنزی به خرج می دهد ( در اکثر موارد به متلکی ماند ) .
می دانم و می دانید که تاریخ خود که اگر حتی به صورت مستند نیز بیان شود طنزی گویاست . طنز موقعیت ، طنز تلخ و شیرین . ویل دورانت طنزی بر روی طنز نوشته است .


این نوشته را با نوشته های ویل دورانت به انتها می رسانم.

- اگر بتوانیم دربارة سقراط از روی مجسمة نیم تنه ای که از خرابه های آثار حجاری دنیای قدیم به دست آمده است قضاوت کنیم ، باید بگویم که وی به قدری زشت بوده است که تا کنون حتی یک فیلسوف هم بدان زشتی دیده نشده است ... چنین قیافه ای به یک باربر بیشتر سزاوار است تا به مشهورترین فلاسفه جهان .

- توافق دو نابغه مانند توافق دینامیت و آتش است .

- « ارسطو : خدا پادشاهی است سلطنت می کند نه حکومت » .
جای تعجب نیست که انگلیسی ها این قدر ارسطو را دوست دارند ؛ زیرا پادشاه آنان نمونه ای از خدای ارسطوست .

- یهودیان اسپانیا همواره در پیشرفت و ترقی بودند تا آنکه در سال 1492 فردیناند ، غرناطه را فتح کرد و تمام عرب ها را از اسپانیا بیرون ریخت . یهودیان شبه جزیره که در زیر لوای محبت مسلمانان فاتح آسوده و آزار می زیستند . دچار محنت « تفتیش عقاید » گردیدند و مجبور شدند که یکی از ود راه را برگزیند : یا غسل تعمید کنند و به مذهب مسیح درآیند یا از اموال خود چشم بپوشند و راه دیار دیگر در پیش گیرند .
کلیسا با این خصومت عنیف با یهود موافق نبود و پاپ ها دائماً بر ضد ای نتوحش اعتراض می کردند ولی پادشاه اسپانیا خیال می کرد که می تواند کیسة خود را از اموال یهود که به صبر و دقت جمع آوری شده بود پُر سازد . تقریباً در همان سال که کلمب آمریکا را کشف کرد ، فردیناند یهود را کشف کرد .






- کنجکاوی وی ( اسپینوزا ) را وادار کرد تا آثار متفکران مسیحی را دربارة مسائل مهمی از قبیل ذات خداوند و سرنوشت بشر مطالعه کند . او نزد معلم هلندی به نام « وان دن انده » شروع بع تحصیل زبان لاتین کرد ... وی دختری ماه رخسار داشت که عشق او در دل اسپینوزا با عشق اسپینوزا به فرا گرفتن لاتین رقابت می کرد . حتی یک دانشجوی امروزی نیز می تواند به همین علّت به فرا گرفتن زبان لاتین مبادرت ورزد .
ولی دختر جوان چندان پایبند امور معنوی نبود که به خاطر آن از امور دنیوی چشم بپوشد و همین که خواستگار دیگری با سرمایة بیشتری پا به میدان نهاد ، اسپینوزا در نظر او حقیر نمود ؛ شکی نیست که قهرمان ما در همین هنگام فیلسوف گردید .

- ولتر از این نمایشنامه چهار هزار فرانک نفع برد و آن را ذخیره کرد ؛ چنین عقلی از اهل ادب دیده نشده بود . در طول تمام گرفتاری های خود نه تنها توانست عایدات خوبی به دست آورد بلکه هنر استفاده از آن را نیز به کار برد . وی این پند قدیمی را به کار بست که اوّل باید زندگی کرد و بعد به فلسفه پرداخت .

- شاه ( فردریک ) دستور داد که این فرانسوی ( ولتر ) که جرئت کرده است خود را نخست انسان و بعد فرانسوی بداند ، حق ندارد قدم به خاک فرانسه بگذارد .

- ( کانت ) یکی از اصولی که دائماً مراعات می کرد این بود که همواره از دماغ نفس می کشید مخصوصاً در بیرون ؛ و در فصل پاییز و بهار و زمستان به کسی اجازه نمی داد که در موقع گردش روزانه با حرف بزند و می گفت سکوت بهتر از سرماخوردگی است . او فلسفه را در پوشیدن جوراب نیز مراعات می کرد ، برای این که جوراب نیفتد بند آن را به فنری متصل کرده بود که آن فنر در جعبه ای کوچک در جیب شلوار او جا داشت .





- ( هگل ) تا 1806 در این شهر بود تا آنکه پیروزی ناپلئون بر پروس این شهر کوچک دارالعلم را به وحشت و اضطراب انداخت ، سربازان فرانسوی به خانة هگل حمله بردند و او مانند یک فیلسوف راه فرار را در پیش گرفت .

- همچنانکه عشق فریب طبیعت است ، ازدواج مایة فرسودگی عشق و رفع اشتباه و فریب است . فقط حکیم و فیلسوف می توانند در ازدواج خوشبخت شوند ، ولی فلاسفه ازدواج نمی کنند .


صمد طاهری




* ویل دورانت – تاریخ فلسفه – مترجم : عبّاس زریاب – چاپ چهاردهم 1378 ( چاپ اوّل 1336 ) – انتشارات علمی و فرهنگی

 
11:35 AM 

|

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------